نی نی دوم

دوسال پیش چنین شبی با استعانت از مولایمان در کنار یک کودک چند ساعته روی تخت بیمارستان قرآن بر سر گر فتم و با تمام در دهایم  مهربان بنده نواز را به تمام نفسهای معصوم و پاک یک روزه قسم دادم وطلب آمرزش کردم امسال آن نفس یک روزه  نازدار بانویی است که        تا ماساژ دریافت نکند نمی خوابد اگر برایش کتاب مورد علاقه اش را نخوانی...یک ساعت باید عذرخواهی کنی از فاصله یک متری اش نمیتوان رد شد چون شاهد جیغهای  بنفشش میشوی امسال این بانوی دو ساله برادرش را نوازش میکند و میگو ید: بقشی...قوبون چشات...!!! ببخشید قر بون چشمات آب میخواهد به آشپزخانه می آید و میگوید :قوبان لفا آب.......

دخترکمان زبان باز کرد تتاب.کتاب بوخون...بخون تموش..تموم شد اوز....از اول سما.....سلما بوشور...بشور دسن...دست انداز بسن.....بستنی نی نی .نازی.بوس.لالا....نی نی رو ناز کن و بوس کن تا بخوابه سوس....قصه خاله سوسکه بخوان برایم و هزار حرف خوزدنی دیگر که این  روزها مر مجبور میکند بارها گازش بگیرم واو به خودم پناه بیاورد وبگوید مامان...نی نی .داز..نع..بوس